جدول جو
جدول جو

معنی گران مغز - جستجوی لغت در جدول جو

گران مغز(گِ مَ)
گران سر. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گران مغز
گران سر
تصویری از گران مغز
تصویر گران مغز
فرهنگ لغت هوشیار
گران مغز((~. مَ))
متکبر، خود خواه، گران سر
تصویری از گران مغز
تصویر گران مغز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گران خیز
تصویر گران خیز
آنکه دیر از جا برخیزد، دیرجنب، برای مثال از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش / می رسد خوابی که بیداری فراموشت شود (رضی دانش - لغتنامه - گران خیز)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حرام مغز
تصویر حرام مغز
نخاع، مادۀ چرب و نرم و سفید رنگ که به شکل طناب میان ستون فقرات جا دارد، مغز حرام، مغز تیره
فرهنگ فارسی عمید
(حَ مَ)
مغز درون استخوان پشت. مغز ستون فقرات. نخاع. مغز حرام. پشت مغز. حرامغز. مهرۀ گردن. خیطالرقبه
لغت نامه دهخدا
(گَ)
به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده:
اگرچه شیرپیکر بود پرویز
ملک بود و ملک باشد گران خیز.
نظامی.
از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش
میرسد خوابی که بیداری فراموشت شود.
رضی دانش (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ گُ)
آنکه گرز گران دارد. دارندۀ گرز سنگین:
گرفتش سنان وکمان و کمند
گران گرز را پهلو دیوبند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(گِ)
سخت گران فروش. دندان گرد. رجوع به گران فروش شود، کسی که دندانهای درشت دارد
لغت نامه دهخدا
آنکه گرزی سنگین دارد: گرفتش سنان و کمان و کمند گران گرز را پهلو دیوبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گران گاز
تصویر گران گاز
کسی که دندانهای درشت دارد، سخت گران فروش دندان گرد
فرهنگ لغت هوشیار
سلیل، نخاع
فرهنگ واژه مترادف متضاد